و سهم من از ازدحام چراغ ها
مستطیل های سپیدی است
که من آزادم تمامی چهار گوشه اش را
بپیمایم
بی هیچ واهمه ...
جوی های عریضی
که مشق پروازم را به تماشا نشسته اند
می دانند که می از مستطیل گریخته ام...
بوی بد تهاجم چراغ های وحشی
به مشام می رسد و من گم و گیج
از این هجوم نابرابر
هم سطح مستطیل می شوم
اوللللللللل
سلام آرزو جان
خوبی؟
خیلی شعر قشنگی بود ... من از بیت آخرش خیلیییییییی خوشم اومد ...
چقدر مطلب قبلیت که درباره ی نوروز است قشنگ و جالبه ...
دستت درد نکنه :) واقعا معلومه هم خوش ذوقی و هم خوش سلیقه :)
بهترینها را برات آرزو دارم گلم.
شاد و سرفراز ... در پناه حق باشی.
سلام آروز جان
متن بسیار سنگینی نوشتی کمی درکش واسه من سخته منظورت رو از مستطیل های سپید که مربوط به چراغ میشه متوجه نشدم .
احتمالا شما ادبیات خوندید و خوندن ودرک این جملات براتون آسونه
خلاصه دست کمی از نثر مرصع که تو ادبیات جزء سخت ترین متنهاست٬ نداره .
عکسی که گذاشتید جالبه . چرا به این سختی شکسته که اجزای اون به اطراف پخش شده ؟
اما بیشتر شبیه یه قلب یخی یه
قلب یخی که فایده نداره نه دووم داره و نه چیزی توش جا میشه .
قربانت / محمد
سلام آرزو جان
خوبی دوستم؟
کجایی پس؟ معلمومه سر تو از من خیلی شلوغ تره ها (چشمک)
مرسی که میایی پیشم و به درد دلام گوش میدی:)
هرجا که هستی امیدوارم شاد و سرفراز باشی.
در پناه حق.
سلام
زیبا بود ..!
سال نوی شما هم مبارک ..
بهارت همیشگی ..!
آرزو جان سلام
خوبی ؟
خیــــــــــــــــــــــــــلی ممنون عزیزم از پیام تبریک گرم و صمیمانه ات... من هم سال نو را بهت تبریک میگم و از خداوند عالم سال بسیار خوبی و برات آرزو میکنم... امیدوارم سال جدید قدمش برات خیر و برکت داشته باشه:)
شاد و تندرست و پیروز ... در پناه حق باشی.