تو آنجا من اینجا اسیر و پای دربند
تو آنجا من اینجا دو مجنون و گرفتار
دو درظاهرسلامت ولی درسینه بیمار
تو آنجا مرا می جویی اما جز هوا نیست
به جای پیکر من در برتو
به نرمی می گشایی شعرهایم
که پیچد عطر من در بستر تو
صدای پای من می آید از دور
که پر می گیرم از هرجا به سویت
تو می بینی نگاه خسته ام را
که می لغزد به رویت
ولی افسوس ای دوست
خیالست
من آنجا در کنار تو
محالست
تو آنجا من اینجا
من اینجا در دل جمع
ولی محزون و تنها
از این عالم تو را می خواهم و بس
تو را دیوانه عشق
تو را بیگانه از هر آشنایی
تو را از مست از می دیوانگی ها
تو را ای هستی من
تو را ای شور و حال و مستی من
تو را ای خوانده درس مهربانی
تو را ای زندگانی
منم بیگانه از هر آشنایی
گریزانم ؛ گریزان
مرا دیوانه می خواهند و رسوا
مرا غمگین و سرگردان و تنها
که شبها همچنان شمعی بسوزم
و بزم حال آنان برفروزم
تو را می خواهم و بس
تو را می خواهم و خندیدنت را
زشوق دیدنم لرزیدنت را
دو چشمان تو را می خواهم و بس
پر آتش از حسادت
به دنبال نگاهم
که بر کیست و برچیست ؟
و چون خندد به چشمت دیدگانم
نگه دزدیدنت را
ولی افسوس ای دوست
تو آنجا
من اینجا در دل جمع
در امید محالم
تمام آنچه می خواهم محالست خیالست
سلام آرزو جان
این شعرای خوشگل خوشگل و از کجا گیر میارید ؟
شعر بسیار قشنگی بود .
راستی میشه یه خورده هم متن بنویسی ؟ یعنی از خودتون و عقایدتون .
قربانت / محمد
سلام به دوست خوب وگرامیم
دوستی که باحضورش تداوم وموندگاری وبانظرهاش یادگاری همیشگی برام به ارمغان مییاره - باآرزوی بهترین هابرای توعزیز/
خدایا
توفیق تلاش درشکست
صبردرنومیدی
رفتن بی همراه
کاربی پاداش
فداکاری درسکوت
دین بی دنیا
عظمت بی نام
خدمت بی نان
ایمان بی ریا
خوبی بی نمود
عشق بی هوس
تنهایی درانبوه جمعیت
ودوست داشتن ، بدون آنکه دوست بداند، روزی کن.
همیشه درپناه حق باشی/
سلام آرزو جان
خوبی؟
چه شعر قشنگی بود؟ ببینم این شعرایی که میذاری اینجا خودت سرودیشون؟
مرسی که میایی پیشم...
شاد و پیروز... در پناه حق باشی.