کاش می دانستی دنیا با همه وسعتش بی تو جایی برای ماندن ندارد
اشک چشمانم هرشب سراغت را از کویر گونه هایم می گیرد
ای دیدگانم از تنهایی تو الفبای اشک ریختن را آموخته اند
و لحظه های گریانم با کوچ تو روان گشته اند؟
چرا از کوچه دلتنگی هایم گذر نمی کنی
و برای چشمان مانده به راهم دستی تکان نمی دهی؟
بی تو قناریها خوش آواز نیستند
و آسمان چشمانم همیشه بارانی است
بی تو من درخت خشکیده در پاییزم
سلام آرزو جان
این متن نت چه غم بزرگی توش هست !
اما کاملا مشخصه که از دل برخواسته . هرآنچه که از دل برخیزد هم که میدونی لاجرم بر دل نشیند .
برات روزای شاد همراه باعشق آروز میکنم .
قربانت محمد
باعرض پوزش:
باتوعمرا٬بی توهرگز!
منتظرتم.
یاهو...
سلام گرامی وعزیزوخوبروزی کفش های پیاده روی به پا می کنم.کوله ای بر دوش می افکنم و همراه با موسیقی بهار و جوی خیابان ها. دست در دست باد سوار بر بادبادک ها لی لی کنان طول خیابان ها را طی می کنم و بوسه ام را به هر کودکی که صورتش را به شیشه اتومبیل چسپانده بود می فرستم و به هر جفتی که عاشقانه در کنار هم راه بروند به یادگار شاخه گلی می دهم و گاهی بر روی چمن ها می خوابم تا خورشید مرا در بر گیرد و بوسه هایش را نثارم کند.
کسی هم قدمم خواهد شد؟
خوش باشی وموفق/