زندگی

زندگی ؛ شاید عشق باشد اوج گرفتن و فرود آمدن شاید هم تجربه ای باشد از بودن و روییدن در شاخسارهای درخت سبز گریستن .

زندگی ؛ گاهی اسب سفید غرور است  با حس قشنگ آمدن یا قشنگ تر از آن ؛ دویدن زمستان است به دنبال بهار و ایستادن روبری تند بادهها.

زندگی ؛ آزاد شدن قناری از قفس است و نشستن در کنار دریای صحبت با دوست .

کرانه

جای تو خالیست اینجا

تا ببینی خشم دریا

تا بخندی برخروشش

تا ببینی های و هویش

تا بمانی درکنارم

تا که من تنها نمانم

پرغم و نالان و خسته

رو به دریا جا نگیرم

تا که بغضی جان نگیرد

درمیان شور و حالم

تا که از چشمانم امشب

نم نم باران نبارد

باز هم گویم به فریاد :

جای تو خالیست ای یار !